نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: ارتباط با گروه دوستان

1337
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16854
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    ارتباط با گروه دوستان

    سلام دوستان...
    من و تعدادی از دوستان (دختر و پسر) که اکثرا هم دانشگاهی بودیم یک گروه تشکیل دادیم و هر از چند گاهی دور هم جمع میشیم و یا کوهی یا پارکی میرفتیم ... من از وقتی رفتم سربازی ارتباطم با این گروه خیلی کم رنگ شد و حتی دوستان هم با اینکه می دونستن من سربازیم افتادم شهرستان حتی یک احوال پرسی ساده هم نمیکردن ... من چند ماه بعد منتقل شدم تهران و باز هم خیلی رابطه ای نداشتم با بچه ها تا اینکه چند روز پپیش به اصرار یکی از بچه ها یک بار باهاشون رفتم بیرون ... ولی اصلا احساس دوستی و نزدیکی سابق رو با بچه ها نداشتم و همه چیز برام خیلی بی معنی بود حرف ها ، شوخی ها ، حرکت های بچه ها و ... چند وقتی هم فشار کاری سنگینی روی من بود و گفتم برم باهاشون شاید کمی حال و هوای خودم تغییر کنه ولی واقعا حالم بدتر شد و از رفتنم صد در صد پشیمونم ... و تمرکزم رو گرفته و اصلا نمیتونم روی کارم تمرکز کنم نمیدونم چرا اینطوری شدم به نظرتون چکار باید کرد قطع ارتباط یا افزایش؟؟ یا راه کار دیگه ای ؟؟
    مرسی

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ارتباط با گروه دوستان

    نقل قول نوشته اصلی توسط vahid88 نمایش پست ها
    سلام دوستان...
    من و تعدادی از دوستان (دختر و پسر) که اکثرا هم دانشگاهی بودیم یک گروه تشکیل دادیم و هر از چند گاهی دور هم جمع میشیم و یا کوهی یا پارکی میرفتیم ... من از وقتی رفتم سربازی ارتباطم با این گروه خیلی کم رنگ شد و حتی دوستان هم با اینکه می دونستن من سربازیم افتادم شهرستان حتی یک احوال پرسی ساده هم نمیکردن ... من چند ماه بعد منتقل شدم تهران و باز هم خیلی رابطه ای نداشتم با بچه ها تا اینکه چند روز پپیش به اصرار یکی از بچه ها یک بار باهاشون رفتم بیرون ... ولی اصلا احساس دوستی و نزدیکی سابق رو با بچه ها نداشتم و همه چیز برام خیلی بی معنی بود حرف ها ، شوخی ها ، حرکت های بچه ها و ... چند وقتی هم فشار کاری سنگینی روی من بود و گفتم برم باهاشون شاید کمی حال و هوای خودم تغییر کنه ولی واقعا حالم بدتر شد و از رفتنم صد در صد پشیمونم ... و تمرکزم رو گرفته و اصلا نمیتونم روی کارم تمرکز کنم نمیدونم چرا اینطوری شدم به نظرتون چکار باید کرد قطع ارتباط یا افزایش؟؟ یا راه کار دیگه ای ؟؟
    مرسی

    علتش کسب تجربه است ...

    دوست عزیز شما در دوران سربازی مراحلی رو طی کردید که شخصیت شمارو تحت تاثیر قرار داده

    مشکلاتی که دارید اجازه نمیده تا شما طمع این تفریح رو بچشید

    باید ببینید در گذشته چه هدفی رو در این دورهمی داشتید که امروز نمیتونید ازش لذت ببرید

    مطمئن باشید وقتی مشکلتون حل شد باز میتونید بهتر رابطه برقرار کنید ولی همراه جمع بودن خیلی بهتر از دوری و تنهاییه

    مثل یک تیکه اتیش ذغال که وقتی از جمع دورش کنید به ارامی سرد و خاموش میشه و برای رسیدن به اون گرمی و حرارت سابق باید به دامن جمع ملحق بشه

    پس ادامه بدید چون این حالت از بین خواهد رفت
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6071
    نوشته ها
    153
    تشکـر
    41
    تشکر شده 156 بار در 84 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ارتباط با گروه دوستان

    گاهی برای خوش گذروندن با دوستامون باید خودمونو به بی خیالی بزنیم
    حرفای چرت بگیم
    بترک دیوار بخندیم
    یا هزار تا چیز دیگه ک وقتی با عقلت بهش فکر میکنی ... میبینی کار بیهوده ایه و حتی گاهی زشته
    اما این کارای بیهوده گاهی لازمه تا دور بشی از این هیاهو شهر تا دور بشی از این همه مشکل که تو زندگیه همه هست
    الانم سعی کن بهش فکر نکنی اون یه تفریح ساده بوده که گذشته
    نظر منو میخوای باهاشون برو بیرون دوباره برو بینشون .... جمعای سردو منطقی روح ادمو خیلی سفتو سخت میکنن.... در حالی که روح ادم باید ازاد باشه

  5. کاربران زیر از نهال 2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16854
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ارتباط با گروه دوستان

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    علتش کسب تجربه است ...

    دوست عزیز شما در دوران سربازی مراحلی رو طی کردید که شخصیت شمارو تحت تاثیر قرار داده

    مشکلاتی که دارید اجازه نمیده تا شما طمع این تفریح رو بچشید

    باید ببینید در گذشته چه هدفی رو در این دورهمی داشتید که امروز نمیتونید ازش لذت ببرید

    مطمئن باشید وقتی مشکلتون حل شد باز میتونید بهتر رابطه برقرار کنید ولی همراه جمع بودن خیلی بهتر از دوری و تنهاییه

    مثل یک تیکه اتیش ذغال که وقتی از جمع دورش کنید به ارامی سرد و خاموش میشه و برای رسیدن به اون گرمی و حرارت سابق باید به دامن جمع ملحق بشه

    پس ادامه بدید چون این حالت از بین خواهد رفت
    مرسی فرخ جان از پاسخ شما ...
    صد در صد سربازی رو من تاثیر زیادی گذاشته با توجه به شرایطی که توی سربازی برای من پیش اومد و تونستم با توجه به طرح هایی که داشتم با بالاترین مقامات ارتش دیدار کنم و باهاشون از نزدیک صحبت کنم .... این فشارهای کاری هم که گفتم مربوط به همین قضایاس ...

    قبلا که با دوستان میرفتیم بیرون آرامش فکری بیشتری داشتم و خیلی راحتتر از هر چیز کوچکی لذت میبردم ولی الان اینطور نیست نمیتونم از هر چیزی لذت ببرم و دیگه چیزی برای من لذت بخش نیستن ...

    الان برام توی این جمع صحبت کردن خیلی مشکل شده قبلا راحت با دوستان صحبت می کردم ولی الان دیگه اینطور نیست و همین برنامه آخری که رفته بودیم کلا ده کلمه هم من حرف نزدم ، احساس میکنم دوستان من توی یک دنیای دیگه ای هستن و حتی احساس میکنم چیزهای خیلی زیادی اتفاق افتاده و تغییر کرده که من ازشون بی خبرم ...

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16854
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ارتباط با گروه دوستان

    نقل قول نوشته اصلی توسط نهال 2 نمایش پست ها
    گاهی برای خوش گذروندن با دوستامون باید خودمونو به بی خیالی بزنیم
    حرفای چرت بگیم
    بترک دیوار بخندیم
    یا هزار تا چیز دیگه ک وقتی با عقلت بهش فکر میکنی ... میبینی کار بیهوده ایه و حتی گاهی زشته
    اما این کارای بیهوده گاهی لازمه تا دور بشی از این هیاهو شهر تا دور بشی از این همه مشکل که تو زندگیه همه هست
    الانم سعی کن بهش فکر نکنی اون یه تفریح ساده بوده که گذشته
    نظر منو میخوای باهاشون برو بیرون دوباره برو بینشون .... جمعای سردو منطقی روح ادمو خیلی سفتو سخت میکنن.... در حالی که روح ادم باید ازاد باشه
    مرسی نهال جان از پاسخت استفاده کردم
    راجع به جمع های سرد و منطقی کاملا با شما موافقم من شغلم برنامه نویسی هستش و با یک محیط سرد ، خیلی خطی و بی روح و عاطفه سر و کار دارم و مطمئنا این محیط تاثیر زیادی روی من گذاشته ...

    باز هم میرم بیرون با دوستان امیدوارم که این شرایط تغییر کنه ولی از بیشتر دوستان ناراحتم که حتی توی این مدت طولانی یکبار احوال پرسی ساده نکردن ...

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6071
    نوشته ها
    153
    تشکـر
    41
    تشکر شده 156 بار در 84 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ارتباط با گروه دوستان

    نقل قول نوشته اصلی توسط vahid88 نمایش پست ها
    مرسی نهال جان از پاسخت استفاده کردم
    راجع به جمع های سرد و منطقی کاملا با شما موافقم من شغلم برنامه نویسی هستش و با یک محیط سرد ، خیلی خطی و بی روح و عاطفه سر و کار دارم و مطمئنا این محیط تاثیر زیادی روی من گذاشته ...

    باز هم میرم بیرون با دوستان امیدوارم که این شرایط تغییر کنه ولی از بیشتر دوستان ناراحتم که حتی توی این مدت طولانی یکبار احوال پرسی ساده نکردن ...
    منم رشتم نرم افزاره
    این رشته واقعا ادمو منزوی میکنه
    ببین احوال پرسی نکردن نشون نمیده بیادت نبودن
    دوستای منم همیشه از دستم ناراحتن ک چرا بهشون زنگ نمیزنم یا پیام نمیدم ... میگن دیگه باهاشون دوست نیستم ولی در حالی که من هنوزم دوسشون دارم و بیادشونم ... حتی قدیم ترین دوستام..ولی کوتاهی کردم که زنگ نزدم شاید بخاطر زندگیم و البته حواس کمم
    ازشون ناراحت نباش همین ک تو جمعشون وقتی هستی عادین و راحت همین نشون میده هنوز دوستشون میدوننت

  9. کاربران زیر از نهال 2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16854
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ارتباط با گروه دوستان

    نقل قول نوشته اصلی توسط نهال 2 نمایش پست ها
    منم رشتم نرم افزاره
    این رشته واقعا ادمو منزوی میکنه
    ببین احوال پرسی نکردن نشون نمیده بیادت نبودن
    دوستای منم همیشه از دستم ناراحتن ک چرا بهشون زنگ نمیزنم یا پیام نمیدم ... میگن دیگه باهاشون دوست نیستم ولی در حالی که من هنوزم دوسشون دارم و بیادشونم ... حتی قدیم ترین دوستام..ولی کوتاهی کردم که زنگ نزدم شاید بخاطر زندگیم و البته حواس کمم
    ازشون ناراحت نباش همین ک تو جمعشون وقتی هستی عادین و راحت همین نشون میده هنوز دوستشون میدوننت
    ممکنه این طور که شما میگید باشه ... شاید بعد از چندباری بیرون رفتن و قرار های دوباره همه چیز برای من مثل سابق بشه ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روستای مجردها+عکس
    توسط ASSASSIN در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 05-10-2015, 10:03 PM
  2. تشکر از دوستان مشاور
    توسط ziziorton در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 18
    آخرين نوشته: 03-31-2015, 12:07 PM
  3. مشکل در روابط دوستانه
    توسط فاطمه970 در انجمن سایر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 01-13-2015, 01:58 AM
  4. دوران نوجوانی و دوستان ناباب
    توسط Artin در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-19-2014, 12:26 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد